امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
جدایی فقط برای یک مانتو
#1
[عکس: 38c43d495401.jpg]
اختلاف سليقه بر سر خريد مانتو زندگي نوپاي زن و شوهر جوان را به بن بست كشاند و تصميم گرفتند از يكديگر جدا شوند. اين در حالي است كه خانواده هايشان با جدايي آنان مخالف هستند. زن و مرد جوان پشت در شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته و منتظر بودند تا منشي صداي شان كند. كنار هركدام شان دو زن كه معلوم بود از بستگان آنها هستند، با صداي آرامي با آنها صحبت مي كردند و تلاش داشتند آنها را متقاعد كنند كاري كه مي كنند اشتباه است. اما حرف هاي آنان هيچ تاثيري روي زن و مرد جوان نداشت.
مرد نگاهي به ساعت مچي اش انداخت و زير لب با خودش غرولند كرد. زن كه از غرولندها و بي حوصلگي هاي شوهرش كلافه شده بود؛ نگاهي از روي عصبانيت به او انداخت و رويش را برگرداند. اما ناراحتي و نگراني در چشمانش موج مي زد و مشخص بود دوست ندارد از شوهرش جدا شود.
كمي بعد منشي دادگاه نام زن و شوهر جوان را صدا زد و هر دو وارد دادگاه شدند و با فاصله از هم روي صندلي نشستند. قاضي كه مشغول خواندن پرونده آنان بود، بدون اينكه سرش را بالا كند، گفت من پرونده شما را خواندم، اما واقعا به دليل اختلاف سليقه در خريد مانتو مي خواهيد از هم جدا شويد؟ اين دليل خوبي براي طلاق نيست و... هنوز حرف قاضي تمام نشده بود كه زن گفت: آقاي قاضي من توضيح مي دهم اين آقا چرا مي خواهد از من جدا شود. ما تازه 5 ماه است كه ازدواج كرده ايم و تا قبل از اينكه به دادگاه بياييم هيچ مشكلي با هم نداشتيم.
اما چند روز پيش شوهرم متوجه شده كه ما نمي توانيم با هم زندگي كنيم و بهتر است طلاق بگيريم. آن هم به خاطر اينكه من دلم نمي خواست مانتويي را بخرم كه او انتخاب كرده بود. مرد كه در تمام مدت شنونده بود، به ميان حرف همسرش آمد و گفت: خانم، شما از خانواده من خوش تان نمي آيد. مشكل همين است. مگر مانتويي كه انتخاب كرده بودم، چه مشكلي داشت؟ اين مانتو همان مانتويي است كه خواهرم خريده بود و ...
زن كه حسابي عصباني شده بود با صداي بلند گفت: آقاي قاضي اگر من نخواهم مانتويي بخرم كه مثل مانتوي خواهر شوهرم باشد، گناه كرده ام؟ خب نمي خواهم. سليقه من با سليقه خواهر شوهرم فرق مي كند. نمي خواهم مانتويي بپوشم كه او هم دارد. بگذاريد بگويم چه اتفاقي افتاد.
يك روز به شوهرم گفتم كه مي خواهم مانتو بخرم، برويم فروشگاه. او هم قبول كرد و من را به فروشگاهي برد كه خواهرش از آن خريد كرده بود. رفتيم و من از مانتوهايش خوشم نيامد و به شوهرم گفتم كه برويم فروشگاه ديگري. اين جمله را كه گفتم همسرم گفت: وقتي از مانتويي كه خواهرم خريده خوشت نمي آيد، يعني اينكه طرز فكر خانواده من و تو با هم فرق مي كند و نمي توانيم با هم زندگي كنيم. قاضي كه از شنيدن حرف ها و دلايل زن و شوهر جوان براي جدايي متعجب شده بود، از آنها خواست به مشاور خانواده مراجعه كنند تا شايد بتوانند مشكل شان را حل كنند.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
چه دلیل مزخرفی زندگیهاا چه اسون از هم میپاشهUndecided
و خدایی که در این نزدیکیست..!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
چقدرزندگیاآسون خراب میشه.twol
زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم ولی اشک نیاموخت چگونه زندگی کنم تو به من آموختی چگونه دوستت بدارم ولی نیاموختی چگونه فراموشت کنم.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  برای گرفتن شناسنامه جدید باید سریع‌تر اینکار را انجام بدهید صنم بانو 0 41 ۱۱-۰۲-۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  کمپین برای بازگشت گشت‌ ارشاد به خیابان‌‌ها صنم بانو 0 28 ۲۲-۰۱-۳، ۰۷:۰۱ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  بازار عجیب و غریب اجاره آمبولانس برای حمل جنازه! صنم بانو 0 20 ۲۱-۰۱-۳، ۰۹:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان